ماجرای سفر
شنبه صبح زود ساعت 4حرکت کردیم به سمت شیراز.
در مسیر ما به سمت شیراز از خیلی از شهرها و شهرستانها باید عبور کرد و النا به هر شهری که میرسیدیم می پرسید مامان اینجا شیرازه.تقریبا ساعت 10 صبح رسیدیم بوئین زهرا و نان تازه گرفتیم و صبحانه خوردیم جای همه عزیزان سبز و بعد رفتیم سمت ساوه و سلفچگان.هوا ابری بود ولی تا اصفهان بارش برف و بارون نداشتیم.تا اینکه کم کم باد و سوز برف شروع شد.ساعت 7:30دقیقه عصر اباده را رد کردیم و ابتدای گردنه کولی کش توی ترافیک موندیم حدود یک ساعت تو ترافیک بودیم باک ماشین هم دیگه نصف بود به همین خاطر راهی برای دور زدن پیدا کردیم و دوباره حدود 50کیلو متر برگشتیم عقب سمت آباده و بنزین زدیم و بعد از یک ساعت برگشتیم هنوز راه بسته بود و توی ترافیک بودیم هوا تاریک و باد خیلی تندی میوزید و ما سعی میکردیم در کنار ماشینهای بزرگ به ایستیم تا از وزش باد در امان باشیم.خدا رو شکر النا خواب بود و مشکلی نداشت.از صبح هم دختر خوبی بود و همه راه رو تو صندلیش نشست به جز 20الی 30 ذقیقه که اومد بغل من و خوابش برد.آخر شب هم النا رو از صندلیش بیرون آوردم تا راحتتر بخوابه پتوش هم که همراهمون بود باعث شد جای النا حسابی راحت و گرم باشه.خلاصه که با چه وضعیتی ما گردنه رو رد کردیم ماشینها لیز میخوردن ترافیک خیلی بود هر چند راه داری تا جایی که میشد جاده رو تمیز میکرد و ماسه میپاشید ولی خیلی از ماشینها تو برف گیر کردن.تقریبا 50کیلومتر رو تو 4 ساعت طی کردیم و جای اینکه 11شب برسیم شیراز تازه ساعت 4:45دقیقه ما دو تا گردنه توی راه رو رد کردیم و دیگه از خستگی و بیخوابی کلافه بودیم و در اولین پمپ بنزین تا ساعت 6صبح استراحت کردیم و بعد رفتیم به سمت شیراز.
توی راه خیلی از ماشینها با کنار جاده بر خورد کرده بودند و حالا که هوا روشن شده بود میشد دیدشون.به هر حال به خیر گذشت و ما صحیح و سالم ساعت 9رسیدیم شیراز.