الناالنا، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

خانم کوچولو

هفته اول عید

1391/1/25 1:21
نویسنده : نازنین
718 بازدید
اشتراک گذاری

 

niniweblog.comاول از همه سلام به دوستان عزیزی که به ما سر میزنن با عزض معذرت من نمیتونم زود بهشون سر بزنم.دورمون شلوغه/النا خانم هم دیر میخوابه منم نمیتونم زود به زود آپ بشم.

                                              niniweblog.com 

روز سوم عید تصمیم گرفتیم بریم تخت جمشید البته مامان جون و خاله جانها نیومدن.النا خانم با بابایی و مامان و شکیب و آقای خلقی رفت تخت جمشید برای اولین بار.به خاطر ایام عید غرفه های زیادی زده بودند آهنگهای محلی پخش میشد و هر کسی که دوست داشت لباس ایل قشقایی رو میپوشید و عکس میگرفت خلاصه که خیلی جالب بود.

النا و تخت جمشید

 

النا خانم هم که حسابی ذوق میکرد و عکس میگرفت

النا

و تا اونجایی که میشد از این سنگ ها و کوه ها بالا رفت و هیچ شکایتی هم نکرد و حسابی از این روز لذت برد.

النا و فیگورهاش

موقع برگشت هم وقتی از قسمت اصلی تخت جمشید پایین اومدیم بعد از یک پیاده روی درست و حسابی دنبال یک فالوده/بستنی خنک بودیم که متاسفانه گیرمون نیومد به خاطر ازدحام جمعیت و تقاضای زیاد تمام شده بود ما هم به همین بستنی های پاستوریزه قناعت کردیم و به بابایی سفارش دادیم که اونم از شانس ما تمام شده بود.به هر حال صرف نظر از نوشیدنی خنک سوار ماشین شدیم و راه افتادیم.النا خانم هم که گرسنه شده بود گیر داده بود که بریم زیر این درختها غذا بخوریم حالا هر چی هم من میگم ما که غذا همراه نداریم قبول نمیکرد و میگفت از صندوق عقب در بیاریم.آخه النا خانم عاشق غذا خوردن تو طبیعته.دیگه واسه همین رفتیم رستوران

النا و شکیب در رستوران

 و سفارش غذا دادیم که از شانس بد اون روز ما غذایی رو که ماسفارش داده بودیم تمام کرده بودند(کباب بختیاری)ما هم دیگه نا امید شدیم و گفتیم غذای دیگه ای نمیخوریم آخه فقط جوجه مونده بود که مسولش گفت اجازه بدید برم آشپزخونه یه سر بزنم و بالاخره غذای ما رو آماده کردن.به هر حال روز خوب و به یاد ماندنی شد.وقتی هم برگشتیم خونه مامان جون پسر خاله مامانی امید عزیز با خانمش اومده بودن عید دیدنی و این سبد زیبا رو آوردن.

 اونها هم یک روز قبل از خاله جان زهره اومدن ایران و ما هنوز ندیده بودیمشون.آخ که مامانی با دیدن امید یاد دایی جانها و روزهای خوب بچگی و دور هم بودن افتاد.کاش همچنان بچه میماندیم.

ادامه عکسها در ادامه مطلب.

 

ستونهای تخته جمشید

النا

نمایی از تخت جمشید

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان سارینا
26 فروردین 91 8:23
سلام خاله جوونم . انشالله همیشه هیمنطوری بهتون خوش بگذره . جیگر این النا خانوم خوشگل برم که واسه عکس گرفتن اینقدر ناز ژست میگیره . النا گلی رو از طرف من خیلی خیلی ببوسید . دوستت دارم با اون موهای فر فری خوشگلت . فکر کنم موهای سارینای من هم مثل النا جوون بشه


سلام عزیزم.ایشالا شما هم همیشه شاد و خوشحال باشید.
مامانی طهورا
26 فروردین 91 13:44
سلام
طهورا در مسابقه نی نی متفکر شرکت کرده خوشحال میشه اگه شما هم بهش رای بدین
تشریف بیارین


با عرض معذرت من دیر مطلع شدم انشالا دفعات بعد جبران میکنیم.
مامان ماهان
29 فروردین 91 18:21
سلام گلم همیشه به گشت و گذار عزیزم
چه عکسهای خوشگلی
النا جونم چقدر نازتر شدی گلم
خیلی گلی


ممنون.چشمات خاله جون خوشگل می بینه.
مامان ماهان
7 اردیبهشت 91 18:36
سلام خانمی خوبی


سلام عزیزم.خدا رو شکر ما هم خوبیم.
مامان ریحان عسلی
10 اردیبهشت 91 17:11
خصوصی داری گلم