الناالنا، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

خانم کوچولو

میهمانهای افتخاری

1390/8/13 2:16
نویسنده : نازنین
215 بازدید
اشتراک گذاری

اواخر تیر ماه دوباره رفتیم شیراز مهمانهای عزیزی در راه بودند.خاله جان النا با شاهرخ / شبنم و عمو امیر راهی ایران بودند.شاهرخ 10 ساله بود که رفت و حالا که داشت می یومد دانشجو بود قربونش برم.شبنم هم 2ساله بود و حالا واسه خودش خانمی شده ولی هنوز واسه من همون دختر کوچولو هست که به جای نازنین میگفت نانی. خاله جانینا  صبح زود رسیدن وقتی اومدن خونه النا داشت شیر میخورد.آخرین بار که خاله جان زهره و شبنم النا رو دیده بودن اون فقط 20روزش بود و حالا اون 23 ماهه بود.کلی ذوق النا رو کردن و النا هم با خوشحالی تمام میدوید و بازی میکرد.ساکها که باز شد هر چی ازش بیرون می یومد مال النا بود کیف/کفش/لباس/عروسک.النا کفشهای خودش رو ول کرده بود و کفش عروسکش رو پاش کرده بود.یادش بخیر  قبل از به دنیا اومدن النا هر وقت زهره می یومد بیشتر سوغاتی ها مال من که خواهر کوچیکه بودم بود ولی حالا دیگه من با وجود النا جز آدم بزرگا شدم.یادم رفت بگم این دومین باری بود که اینجوری سورپرایز میشدم. وقتی قرار بود النا به دنیا بیاد زهره به مامان گفت چیزی نخر خودم همه چیز واسه نی نی می یارم.وقتی هم واسه تولد النا اومد تو یه ساک کوچیک لباسهای خودشو شبنم رو گذاشته بود و بقیه فقط مال النا بود نه هیچکس دیگه.تعجبدستت درد نکنه خاله جان جدا سنگ تموم گذاشتی.ماچاینا رو النا خانم گفتم که بدونی شدی رقیب مامان.قهرقهرشاهرخ و النا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

نوشین
13 آبان 90 2:55
سلام از اشناییت خوشحال شدم. چشمت روشن واسه مهمونات. خوششششششششش به سعادتت که از مارشوت دوری
zohreh
13 آبان 90 21:28
Hi love, when I saw this image I really surprised. my dear sister you know how much i love uuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuuu Thats all nothing I have done for you
shahrokh
13 آبان 90 22:11
It's a very interesting idea . Not only does it give Elena a track of her childhood, but its also a good record for us. If I were to have a child of my own then I would consider following your footsteps.
مامان ریحانا
14 آبان 90 0:51
میگم پسر خاله دختر خاله شبیه هم هستنا میگفتید معلوم نیست شبیه کیه


جدا.اینقدر شبیه