الناالنا، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

خانم کوچولو

النا به جشن ميرود

1390/10/8 17:28
نویسنده : نازنین
400 بازدید
اشتراک گذاری

روز پنجشنبه 1/10/90 النا صبح زود بيدار شد و از همان اول صبح ذوق رفتن به مهد و جشن رو داشت.ظهر نهار خورد و لباس پوشيد و  آماده شد تا به مهد بره. niniweblog.comبرنامه مهد از ساعت 1:30 شروع ميشد.قبل از رفتن اومد و گفت مامان اسم من دينگيه گفتم چي؟گفت دينگي گفتم اين ديگه چه اسميه گفت اسم شخصيمه.من هم همينطور موندم اينو از كجا ياد گرفته.بالاخره النا رو بردم مهد و خودم چند تا عكس قبل از شروع برنامه ازش گرفتم.بعد رفتم دنبال بابايي تا از نبود النا استفاده كنم و كفش بخرم. اخه وقتي با النا ميرم تا من كفش رو از پام در ميارم كه به مغازه دار برگردونم ميبينم النا كفشش رو در آورده و اون و پوشيده ميگه بذار انداره كنم.به هر حال فرصت خوبي بود واسه من و من هم كمال اسيفاده رو كردم و كفش خريدم هر چند النا اين چند روز بيشتر از خود من كفشهامو تو خونه پوشيد كه فكر كنم تا بيام بپوشمشون پاره شدن.از كفش كه بگذريم النا تا ساعت 5عصر تو مهد بود و من و بابايي يه نيم ساعتي جلو مهد منتظر اومدنش شديم.خيلي بهش خوش گذشته بود با خاله پاييز كه اومده بود تا براشون نمايش بده عكس گرفت و خودش ميگفت ننه سرما اومده بود.كيكشون هم شكل انار بود.

النا و جشن يلدا

النا و يلدا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان ریحانا
7 دی 90 18:42
کفش نو مبارک
همیشه به شادی و تفریح النا جون



مرسي خاله
نوشين
8 دی 90 1:03
سلام دينگي جونم منم يه اسم شخصي دارم اقاي همسر به من ميگه جوجوزو...معنيشو نميدونم
مامان حنا
8 دی 90 9:19
عزیزم
نازنین جون خوب کاری کردی گذاشتیش مهد واسه روحیه اش و معاشرت اجتماعیش خوبه موفق باشی النا جونم


مرسي خاله
مامان ماهان
13 دی 90 15:00
به به چه خانم کوچولوی نازی
mami neda
15 دی 90 0:04
janammmmmmmmmm che naze man asheghe mo ferferi hastmmm onam az nooe in khanom kojeleee boosesh kon


مرسي