بدون عنوان
در روزهایی که گذشت النا خانم با خاله جانش شیراز و گشت و تا میتونست از بودن خاله جان سواستفاده کرد و تا با مامانی به بن بست میرسید سراغ خاله جان میرفت.خاله جان هم چون دیر به دیر النا رو میبینه دوست داشت تا برای النا خرید کنه و هر چی اون میخواد براش بخره.النا خانم هم از فرصت استفاده کرد و به جز سی دی هایی که خاله جان زهرا خریده بود یک لیست بلند بالا هم به خاله جان زهره داد و صاحب هوارتا سی دی شد که باعث میشه گاهی اوقات با مامان جون به بن بست برسه اخه میخواد تمام وقت سی دی هاشو نگاه کنه و تلویزیون رو در اختیار داشته باشه و ما میمونیم در حسرت دیدن یک سریال یا فیلم.به جز این کارها النا خانم حسابی شیراز رو هم گشت سری به سرای مشیر زد و عکس گرفت .
ستاره قلات رفت
و همچنین از آرامگاه سعدی دیدن کرد و تا میشد سکه گرفت و در حوض میان محوطه آرامگاه انداخت البته این کار راه و رسم خودشو داره یعنی اول نیت میکنیم بعد پشت به حوض می ایستیم و سکه رو درون اب میندازیم.اما النا خانم که این چیزها رو نمیدونه فقط سکه ها رو توی آب مینداخت و ذوق میکرد.بعد هم که کافی شاپ رفتیم و جای همه عزیزان سبز فالوده و بستنی شیرازی خوردیم
.