النا و یه لقمه خنده
این روزها النا ساعت ٤:٣٠ دقیقه بعد از ظهر برنامه یه لقمه خنده رو نگاه میکنه که یک مسابقه است
برای بچه ها که همراه بزرگترا شرکت میکنند و مسابقه آشپزی میدن.دو گروه دو نفره که هر گروه یه
اسم داره.اسمی از غذاها/سبزیجات و ...هر روز که عمو مهربون(مجری برنامه)میپرسه اسم گروهتون
چیه النا هم از من میپرسه مامان اسم گروه من چیه منم میگم شما که گروه نداری تا امروز صبح که النا
طبق معمول هر روز رفت دست و صورتشو بشوره و مسواک بزنه مسواک زدن النا خودش داستانیه.من
باید جای مسواک النا حرف بزنم و بگم سلام خانم کوچولو -اسمت چیه-چند سالته و از این قبیل سئوالها
تا بالاخره به مسواک میزنی برسه والنا مسواک بزنه امروز موقع اجرای این نمایش النا گفت مامان بپرس
اسم گروهت چیه منم پرسیدم و النا جواب داد ساندویچ تخم غری.منم خنده ام گرفت و
حسابی ذوقش و کردم و بوسیدمش.آخر یه اسم واسه گروه نداشتش پیدا کرد فکر کنم از مسابقه روز
قبل یاد گرفته.ماشالا همه چیز خوب یادش میمونه باید به النا بسپاریم هر چیزی رو که میخوایم بهمون